گل پسرمگل پسرم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

یکی یدونه عزیز خونه

برگ زندگی 6

1392/12/18 8:45
نویسنده : مامانی
566 بازدید
اشتراک گذاری

              عنوان داستان:«ریـــا »            

زاهدی مهمان پادشاهی بود، چون به طعام بنشستند ، کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بيش از آن کرد که عادت او بود تا ظَـنّ صلاح در حق او زيادت بَرَند.

      ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی     

  کاین ره که تو می روی به ترکستان است.

چون به مقام خويش باز آمد سُفره خواست تا تناولی کند. پسری داشت صاحب فراست ، گفت :« ای پدر باری به دعوتِ سلطان طعام نخوردی؟» گفت : «در نظر ايشان چيزی نخوردم که به کار آيد . » پسرگفت:«نماز را هم قضا کن که چيزی نکردی که به کار آيد.»

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)