گل پسرمگل پسرم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

یکی یدونه عزیز خونه

برگ زندگی 7

1392/12/18 8:53
نویسنده : مامانی
592 بازدید
اشتراک گذاری

هوالبصیر


عنوان داستان:«دیگران را مسخره کنیم؟!!یا....»

خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پُر می شد از نجوا... تخته را که پاک می کرد ، بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد...

... آن روز معلم با تأنّی وارد کلاس شد. کلاس غـُـلـغُـلـه بود.یکی گفت : «خانم اجازه!؟ گلابی بازم دیر کرده.»  و شلیک خنده کلاس را پر کرد...معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه ی سرد دیوار چسباند.لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پُر نکرد...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنانی از سلطان العارفین شیخ بایزید بسطامی (از عارفان قرن سوم هجری)

یا چنان نمای كه هستی ؛یا چنان باش كه می نمائی .

       هر گز از متكبّر بوی معرفت نیاید . بار خدایا ! جز تو كَس ندارم  و چون تو را دارم همه را دارم . اگر من صد بار بگویم كه خداوندم اوست ؛ تا او مرا بنده خود نداند ؛ فایده ای نبود . سوار دل باش و پیاده تن  .سی سال بود كه می گفتم ؛ خدایا ! چنین كن و چنین ده ؛ چون به قدم اول معرفت رسیدم ؛ گفتم : الهی تو مرا باش و هر چه می خواهی كن .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قلب :قلب، مهمانخانه نيست که آدم‌ ها بيايند دو سه ساعت يا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروندقلب، لانه‌ ی گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود و در پاييز باد آن را با خودش ببردقلب، راستش نمی دانم چيست؟  اما اين را می دانم  که فقط جای آدم های خيلی خيلی خوب است برای همیشه

این تو هستی:  

 آدم ها بازی کردن رادوست دارند. . . این تو هستی که انتخاب می کنی

هم بازیشون بشی . . یا . .اسباب بازیشون!!!....          منبع:اینترنت

 

     از ابوسعید ابوالخیر(عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم):

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای         

گفت یا آب است یا خاک است یا پروانه‌ای!

گفتمش احوال عمرم را بگو این عُمر چیست ؟

گفت یا برق است یاباد است یا افسانه‌ای!

گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟      گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه‌ای!

گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟     

گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانه‌ای!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

ایـلـیــــا جـون
19 اسفند 92 13:02
وای اولی خیلی قشنگ بود ، ما هم تو کلاس بچه ها رو اذیت میکردیم اما همش شوخی بود خودشونم میدونستن ، دلم میخواد گریه کنم خیلی قشنگن همشون
سهيلا مامان وانيا
20 اسفند 92 23:49
قشنگ بود