برگ زندگی2
عنوان داستان
«آیا مشکلات دیگران به مامربوط می شود؟»
موشی درخانه ی صاحب مزرعه ، تله ی موش دید . به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش مشكل تو است به ما ربطی ندارد. ماري در تله افتاد و زن مزرعه دار را گَزید . از مرغ برایش سوپ درست كردند. گوسفند را براي عیادت كنندگان سربریدند. گاو را براي مراسم ترحیم كشتند .و دراین مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می كرد و به مشكلی كه به دیگران ربط نداشت فكر می كرد. شما چه فکر می کنید؟
هر عمل کز خیر و شر از آدمی سر می زند آن عمل بعداً به پشت در،خودش در می زند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انسان، حیوان و فرشته . خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت، به حیوان ها شهوت داد بدون شعور، و به انسان هر دو را.... انسانی که شعورش به شهوتش غلبه کند از فرشته بالاتر است، و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پَست تر است... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن قَدَر گرم است بازار مکافات عمل دیده گر بینا بُوَد، هر روز روز محشراست
ـــ زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند.فردا آفتاب طلوع خواهد کرد حتی اگر من نباشم...
نظر یادتون نره