گل پسرمگل پسرم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

یکی یدونه عزیز خونه

قدم20

        عکسای آتلیه                     سلام گل پسر مامان 11.3باهم رفتیم اتلیه عکس گرفتیم اونجا بود که بهت قول دادم تا یک سالگی هر ماه بریم اتلیه این ماه که رفتم عکسای ماه پیش بگیرم گفتن واسه امروز وقت نداریم ما هم برگشتیم خونه حالا هم که دیگه خودم وقت نمیکنم قضیه خونه تکونی و این حرفاست خلاصه میترسم این ماه تموم شه و من شرمنده شما شم دعا کن که انطور نشه بگذریم اینم از عکسای 3ماهگی شاهزاده ی من فقط چون از روی عکس دوباره عکس گرفتم کیفیت پایینه یادم رفته فایل عکسا رو بگیرم ولی خوب اتلیه مخصوص کود...
12 اسفند 1392

قدم 19

الهی مامان قربونت بشه که هر روز هر ساعت هر دقیقه هر ثانیه باعث حیرت و تعجب و از همه بیشتر خوشحالی ما میشی میگی چرا الان برات میگم پسرم دنبالم بیا دیشب هر دفعه که با صدای نازت واسه شیر خوردن بیدارم کردی با صحنه ی عجیبی روبرو میشدم باسنت تا میتونستی برده بودی بالا صبح که از خواب بیدار شدم فکر کردم حتما دیشب خواب دیدم زیاد بهش فکر نکردم تا اینکه شما بیدار شدی داشتیم بازی میکردیم که شما دوباره اون کارو تکرار کردی وای خدای من این چرا همچین میکنه نشستم به تماشات چشم ازت بر نداشتم اره خودشه افرین پسر زرنگم داشتی تمرین میکردی چهار دست و پا بشی با 5 یا6 بار تمرین حالا میتونی 5-6 ثانیه رو دست و پا باشی گلم این اشک شوق...
7 اسفند 1392

قدم18

سلام مامان به قربونت بره پسر قشنگم یکی یدونه ی مامانی امید دل مامانی عاشقونه دوست دارم هم شما رو هم بابایی رو می خوام از این چند روز که گذشت بنویسم پس دنبالم بیا 3روزی میشه که وقتی دمر میوفتی شروع میکنی به کنجکاوی مثلا روز اول من وباباداشتیم چایی میخوردیم شماهم طبق معمول نگاه میکردی و دهنتو مزه مزه میکرد ماهم طبق معمول غصه میخوردیم که هنوز نمیتونستیم چیزی بهت بدیم بجز جی جی خلاصه بعد خوردن چایی سرگرم صحبت بودیم که ناگه صدای لیوان شنیدیم برگشتیم پشت سرمونو نگاه کردیم دیدم ای ددم وای اق پسر گلمون دمر شده و خودشو رسونده به سینی چای و یکی از لیوانا رو بردا شته  میخواد بخوره مامان جان لیوان که خوردنی نیست الهی ...
5 اسفند 1392

معذرت

معذرت میخوام پسمل مامانی که دیر شد تنبل شدم دیگه یه خورده البته چند روزی که بابایی بد جور سرما خورده بود بعدهم من وشما هنوزم خوب خوب نشدی ولی خدارو شکر خیلی بهتری واما ممنون از تمامی دوستانمون که این چند روز مارو فراموش نکردن مثل مامان خانمی که همیشه به ما سر میزنندو نظر میزارن چاکریم و اما پست جدید که شامل چندتا عکس از شاهزاده چوچولوی مامان بفرمایید تو دم در بد دیگه پسر من مردی شده واسه خودشا چیه چرا قیافتو اینجور میکنی میگی دروغ میگم خوب خودت نگاه کن دیدی راست گفتم انقد بزرگ شده پسرم که خودش شیشه شیرشو میخوره بعد منو صدا میکنه تازشم میگه دلت بسوزه من جی جی دارم شما ندارید   11.25که دوست بابایی با خانمش ...
30 بهمن 1392

دست چوچولو پا چوچولو

                   سلام شاهزاده ی من سلام گل همیشه بهارم                         4 ماهگیت مبارک                      این عکسا مربوط به20 بهمن مامانی با هم تو خونه بازی میکردیم که یهو دلم خواست اندازه های اعضای بدنت و بگیرم که شما وقتی بزرگ شدی و دیدی ببینی چقد موچولو بودی گشنگم ولی ماشالله انقد ورج وورجه کردی که حد نداشت خیلی کارمو سخت ...
22 بهمن 1392

ادب کردن کودک دیگران

ادب کردن کودک دیگران   ادب کردن کودک دیگران: صحیح یا غلط   بحث زیادی پیرامون این موضوع وجود دارد که اجازه داریم بچه های دیگران را ادب کنیم یا خیر. البته آنطور که به نظر می رسد هم پاسخ آن ساده نیست. عواملی که در این موضوع دخیل هستند شامل رویکردهای مختلف والدین می شود: -  فرزندداری -آنچه رفتار قابل قبول و غیرقابل قبول برای کودک به حساب می آید -  روش های قابل قبول هدایت رفتار  - اینکه کودک تنها تحت مسئولیت والدین خود است یا واقعاً برای بزرگ کردن آن بچه به کمک یک محله نیاز هست.   اجازه بدهید هرکدام از این عوامل را تک تک بر...
21 بهمن 1392

چهار ماهگی

  این از عکسای 4ماهگی نی نی ما نیگا پسملی با اینکه واکسن زدی ماشاالله سرحال سرحالی بخمولمت مامان جونی بوس بوس هزارتا واسه پسمل قویم ...
18 بهمن 1392

چهار ماهگی و واکسن

عزیز مامان پس فردا وارد 4 ماهگی میشی اول از همه تبریک میگم عزیزم انشالله همیشه موفق باشی و پاینده و همینجوری اقا و مهربون بزرگ شی هر کی میادخونمون میگه چه پسر اقایی داری خوب راستم میگن خیلی پسر خوبی هستی از همه مهمتر ارومی و دورو وریاتو اذیت نمیکنی عشقم قرار بود پس فردا واکسن بزنی ولی چون جمعه اس میوفته به فردا  ومن به خاطر پسر قوی و ارومم هیچ ترسی ندارم اخه سر واکسن دو ماهگیت اصلا اذیتمون نکردی و مثل مرد اون روز رو گذروندی روزی که نی نی ها ومامانای دورو وریمون خیلی سخت گذروندن بهت افتخار میکنم پسملیم به امید فردایی راحت میبوسمت ...
18 بهمن 1392